سالروز درگذشت استاد شهریار با چند روز تاخیر تسلیت...

سالروز درگذشت استاد شهریار با چند روز تاخیر تسلیت...

شعری از استاد

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
می روم تا که به صاحبنظری باز رسم
دلِ چون آینة اهل صفا می شکنند
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
شهریارا غم آوراگی و در بدری
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
تو بمان و دگران وای بحال دگران
محرم ما نبود دیدة کوته نظران
که ز خود بی خبرند این زخدا بی خبران
کاین بود عاقبت کار جهان گذران
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران

تا مهر...

از امروز تا مهر ۳روز مونده و هر چه قدر که به مهر نزدیک تر میشیم...

(البته انتخاب واحدمون از دیروز شروع شده اما هنوز به دانشگاه نرفته ام)

منو دلهره و ترسی میگیره که حد و اندازه نداره...

امسال برعکس تمام سالهایی که همیشه منتظر مهر می موندم

 تا در زمان مدرسه،مدرسه ها و در زمان دانشگاه ،دانشگاهها باز بشه...

بخصوص سالهای قبل، از سال ۸۵تا پارسال خیلی شوق زود رسیدن مهر رو داشتم...

بخصوص پارسال که اوج عاشقی ام بود و شوق دیدار یار...

اما امسال اصلا" نمی خوام چشمام به مهر باز بشه....

آخه...

راستش شخص مورد علاقه ی من "خانم شین" همکلاسی منه..

و ماجرای عاشقی من...

راستش من با همکلاسی محترمم مثه یه خواهر و برادر بودیم..

اما من که از دوره ی کاردانی بهش علاقمند بودم..

(دوره ی کاردانی تو تهران من و او هم دانشکده ای بودیم و

 ایشون یه ترم از من بالا بودو الان تو دوره ی کارشناسی همکلاسیم تو ارومیه)

حال با شکستی که از ایشون خورده ام

(شکست خودخواسته..آخه در مقابل خواهش من منبی بر اینکه جواب منو زود بده..

سکوت میکیرد و من ازش خواهش کردم که لااقل جواب نه بده...

و اونم بعد از اصرارهای طولانی من جواب نه داد..و البته دوستی مون هم به هم خورد..)

 

حالا که داره مهر میشه به نظرتون من تو کلاس و دانشگاه که همیشه جلوی چشمامه...

چطور رفتار کنم؟؟


خب....

منتظر جوابتون هستم...


پیشنهاد ویژه:

گوش دادن به آلبوم آخر خشایار اعتمادی

"باید به تو برگردم" معرکه است... با ترانه های روزبه بمانی....

  

آهنگ های " باید به تو برگردم" و "مردونه تمومش کن" از آهنگهای خیلی عالی آلبومه...

دانلود آهنگها با لینک های زیر....

Mardone Tamoomesh Kon.mp3
07 Bayad Be To Bargardam.mp3

 

سفر...

سلام...

این آخرین روزهای تابستون قبل از طوفان پاییزی میخوام

 چند روزی برم مسافرت...

تا با انرژی بیشتری برگردم...و...

و نمی دونم چی...

نمی دونم چی میشه...

تا ده روز آینده خداحافظ...

بی اینترنت و موبایل...

اما ....

9شهریور سالروز وفات صمد بهرنگی تسلیت....

۹ شهریور ۴۷ سال روز وفات صمد بهرنگی خالق ماهی سیاه کوچولو تسلیت...

 

دانلود قصه های صوتی صمد بهرنگی ار لینک زیر

دانلود قصه های صمد بهرنگی


۲۴ ساعت در خواب و بیداری

نویسنده: صمد بهرنگی

راوی: نرگس                 زمان: ۴۲ دقیقه

دانلود (حجم: 7.5MB)

(Download Server: 4Shared     Format: Mp3     Archive Type: RAR)


تلخون

نویسنده: صمد بهرنگی

زمان: ۱ ساعت و ۲ دقیقه       راوی: سید

دانلود (حجم: 6.9MB)

(Download Server: 4Shared     Format: Mp3     Archive Type: RAR)


ماهی سیاه کوچولو

نویسنده: صمد بهرنگی

راوی: نفر دوم     زمان: ۳۵ دقیقه

دانلود (حجم: 8MB)

(Download Server: 4Shared     Format: Mp3     Archive Type: RAR)


عادت

زمان کل: ۹ دقیقه

 دانلود (حجم: 1.1MB)


کچل کفتر باز

نویسنده: صمد بهرنگی

زمان کل: ۳۳ دقیقه

دانلود (حجم: 3.8MB) 

(Download Server: 4Shared     Format: Mp3     Archive Type: RAR


یک هلو، هزار هلو

نویسنده: صمد بهرنگی

زمان کل: ۵۶ دقیقه

دانلود (حجم: 6.4MB) 

(Download Server: 4Shared     Format: Mp3     Archive Type: RAR)  


 

آهنگ جديد و زيباي چلسي به نام ماهي سياه كوچولو با 2 كيفيت

MP3 128

DOWNLOAD

MP3 48

DOWNLOAD

 


ماهی سیاه کوچولو و هالق آن صمد بهرنگی

 ماهی سیاه کوچولو



شب چله بود. ته دریا ماهی پیر دوازده هزار تا از بچه ها و نوه هایش را دور خودش جمع کرده بود و برای آنها قصه می گفت:
"یکی بود یکی نبود. یک ماهی سیاه کوچولو بود كه با مادرش در جویباری زندگی می کرد.این جویبار از دیواره های سنگی کوه بیرون می زد و در ته دره روان می شد.
خانه ی ماهی کوچولو و مادرش پشت سنگ سیاهی بود؛ زیر سقفی از خزه. شب ها ، دوتایی زیر خزه ها می خوابیدند. ماهی کوچولو حسرت به دلش مانده بود که یک دفعه هم که شده، مهتاب را توی خانه شان ببیند!
مادر و بچه ، صبح تا شام دنبال همدیگر می افتادند و گاهی هم قاطی ماهی های دیگر می شدند و تند تند ، توی یک تکه جا ، می رفتند وبر می گشتند. این بچه یکی یک دانه بود - چون از ده هزار تخمی که مادر گذاشته بود - تنها همین یک بچه سالم در آمده بود.
چند روزی بود که ماهی کوچولو تو فکر بود و خیلی کم حرف می زد. با تنبلی و بی میلی از این طرف به آن طرف می رفت و بر می گشت و بیشتر وقت ها هم از مادرش عقب می افتاد. مادر خیال میکرد بچه اش کسالتی دارد که به زودی برطرف خواهد شد ، اما نگو که درد ماهی سیاه از چیز دیگری است!
یک روز صبح زود، آفتاب نزده ، ماهی کوچولو مادرش را بیدار کرد و گفت:
"مادر، می خواهم با تو چند کلمه یی حرف بزنم".
مادر خواب آلود گفت:" بچه جون ، حالا هم وقت گیر آوردی! حرفت را بگذار برای بعد ، بهتر نیست برویم گردش؟ "
ماهی کوچولو گفت:" نه مادر ، من دیگر نمی توانم گردش کنم. باید از اینجا بروم."
مادرش گفت :" حتما باید بروی؟"
ماهی کوچولو گفت: " آره مادر باید بروم."

ادامه داستان در ادامه مطلب

گفت سعدی....نظر شما؟

گفت سعدی،صبرکن یا سیم وزر ده یاگریز

عاشقی رو مال باید یا صبوری یا سفر

 متن کامل غزل در ادامه مطلب


به نظر شما کدوم راه بهتره؟

اگه شما عاشق بشین کدوم کارو انجام می دین؟


 در ضمن۲۵ روز تا مهر بی مهری....

این مهر ماهم داستانی دارد که بمونه واسه پست بعد...


خب.... .


ياد تو داره از فلب من میره

دلمو باز دوباره تحریک کن

خونه پرشده از عشق و نفرت

بیا این دو رو از هم تفکیک کن

 اينم از بيت اول ترانه ي شليك كن...

ادامه نوشته

من در وفاي تو ، تو در وفاي ديگري

ديشب بعد از مدتها به كتابخونه ام سر زدم و

يكي از كتابهاي قديمي رو برداشتم...

داشتم ورقش ميزدم كه به شعر البته چند بيت زير كه تو يكي از

صفحات اون نوشته شده بود رسيدم...

نمي دونم كي نوشته بودم

اما مثه اينكه واسه حال اين روزاي من خوب بود...


من در وفاي تو ، تو در وفاي ديگري

دل من تنگ تو ، تو دلگشاي ديگري

در مکتب عاشقان کي روا باشد ؟

من دست تو بوسم، تو پاي ديگري


البته با تمام احترامي كه به عشقم "شين" قائلم..


منتظر ترانه ام باشين...

يا بمون يا برو شليك كن...


۲۸ روز تا مهر بی مهری....