چهار شنبه سوري مون مبارك...

تو آخرين شب چهارشنبه ي سال همه ي كينه ها،بدي ها،درد و غم و غصه ها رو جمع

مي كنم و آتيششان مي زنم و از روشون مي پرم..

قرمزي شعله اش رو به گونه هات ، زردي شو به صورت بدخواهات و

گرماشو به زندگي ات هديه ميكنم.

چهارشنبه سوري مون مبارك...

تو اینجایی....

تو اینجایی تو شهر من

اما من تو رو ندارم....

دلتنگی داره میکشه منو......

والنتاین

میگن امروز والنتاین....هست؟ نمی دونم!

امروزت مبارک...

ببین چقدر از هم دور شده ایم که تو حال منو از دیگرون جویا میشی و منم حالتو از دیگرون...

نه اینکه شماره موبایل های همدیگه رو پاک کرده باشیم...البته من که شماره تو هنوز پاک نکرده ام تو رو نمی دونم...

ببین چقدر تو رو دربایستی مونده ایم که به هم یه sms هم نمی دیم نه تو کم میاری و نه من..... بارها SMS نوشته ام تا برات بفرستم اما این بار این غرور لعنتی نمی ذاره...

به قول خشایار که با ترانه ای از روزبه بمانی میگه "مردونه تمومش کن من طاقتشو دارم،هربار ترحم بود اینبار نمی ذارم"

اما تو اون نوشته ای که تو89/11/11 ( تو اون بعد از ظهر لعنتی و گریه دار که جز من و تو کسی تو دانشگاه نمونده بود و من آهنگ "رمانتیک ، شهاب رمضان " رو از لپ تاپم پخش کرده بوده ام ) نوشتی برام آرزو کردی  که منو تو اوج ها ببینی..

اما نامرد من که بی تو به اوج نمی رسم اگه هم برسم اوج نیست...نیست...

مگه نگفتم بهت درسمون که داره تموم میشه و ما که با هم کار میکنیم بیا تا دست تو دست هم ادامه بدیم زندگی رو...پیشرفتمون با هم باشه.... اما تو گفتی نه....نه....

وقتی منم واسه ت نوشتم  خداحافظ ... گفتی چرا..

گفتم آخه این آخرین دیداره اما تو باور نکردی....اما بود....

خداحافظ....

دانلود و متن ترانه ی آهنگ کی فکرشو میکرد از رضا یزدانی

این روزا دارم آهنگ کی فکرشو می کرد رضا یزدانی رو گوش می کنم و این آهنگ و خیلی دوست دارم

و شعر خوبشو....

بی خیال فردا و آینده من همین الان با توام...

 

دستت تو دست من،هم پای هم رفتن

با هم خطر کردن،کی فکرشو می کرد؟

نزدیک و هم پرسه،شبی که می ترسه

من،تو،خدا،هر سه!کی فکرشو می کرد؟

 

کی فکرشو می کرد؟عاقبت کارو

بعد از یه عمر حسرت،اینهمه دیدارو...

حالا تو اينجایی ،اين كار تقديره

ميدوني كه قلبم،دور از تو مي ميره

حالا تو بعد از اون دوران اشك و درد

كنار من هستي،كي فكرشو مي كرد؟!

 

من عاشقت بودم،تموم این سالا

از اولین دیدار تا به همین حالا

من عاشقت بودم از متن پروانه

از اولین فصل نگاه دزدانه

 

دستت تو دست من،هم پای هم رفتن

با هم خطر کردن،کی فکرشو می کرد؟

نزدیک و هم پرسه،شبی که می ترسه

من،تو،خدا،هر سه!کی فکرشو می کرد؟

 

دانلود آهنگ كي فكرشو مي كرد...

فرمت آهنگ  ogg می باشد که باید تبدیل به mp3 شود...

دانلود آهنگ كي فكرشو مي كرد..

رضا یزدانی - ساعت 25 شب

چراغ خونه

وقت رفتن حالمو ميپرسي من غمو حاشا ميكنم

تو ميري و پشت سرت من جاده رو تماشا ميكنم

كار من نيست برو خاطره هارو تو فراموش كن

خونه رو بي تو نميخوام چراغارو تو خاموش كن

فرصت نده ترسيدن پاهاتو بلرزونه

تنها برو بي من شايد برسي خونه

تو ميري اما تورو هميشه مي بينم

به اميد معجزه كنار جاده  مي شينم

چراغ خونه

تو پا میذاری توی جاده خاطره هامون یه روز فراموش میشه

سوال منه اینه : چراغه خونه به دست کی خاموش میشه

تو میری از این خونه و چیزی ازش نمی مونه بجز در و دیوارم

تورو نمی دونم اما من تو دل خسته زخمهای عمیقی دارم

.

.

یه ترانه ی قدیمی از خودم

هوا مرده (ترانه ی خودم )- دانلود آهنگ خاطره با صدای پارسا با ترانه ای زیبا از روزبه بمانی

۲ بیت از ترانه ی جدیدم:

گریه های هرشب من تو رو از خاطرم برده

نمی دونم راه نفس گرفته یا که هوا مرده

خونه بیتو سرده آسمونو ابرای تیره گرفته

دنیام تاریکه آخه خورشید هم با تو  رفته

جای خالیت تو قلبم پراز غصه و غم شد

برام سواله چرا سایه ت از سرم کم شد

.

.

.

.

 


پست ویژه:

آهنگ زیبای خاطره

ترانه ی زیبای روزبه بمانی

آهنگساز : علیرضا افکاری

با صدای پارسا

همه ی درد منی تو , غم دنیا که غمی نیست

من ازت خاطره دارم , خاطره درد کمی نیست

روبه روی من عزیزم , روزگار روشنی نیست

دائم از حال تو میگم , حال من که گفتنی نیست

من یه عمره با خیالت لحظه لحظه در نبردم

با تو زنده بودم اما با تو زندگی نکردم .. (2)

واسه من از تو گذشتن معنی یکی شدن شد

اوج پر کشیدن تو اول سقوط من شد

قلب من از باور تو فکر برگشتن نداره

من به هر راهی که میرم به تو میرسم دوباره

من یه عمره با خیالت لحظه لحظه در نبردم

با تو زنده بودم اما با تو زندگی نکردم .. (2)

 

لینک مستقیم با حجم 5 مگابایت : دانلود آهنگ خاطره پارسا

Download

Download

7تیر جدایی

  آخرین ترانه ام..

 

بیا دوباره توی قلبم ۲باره  دلمو تحریک کن

نذار پرشه از جدایی  از عشق تفکیک کن

 

آسمونم دست تو افتاده خورشید من

بمون تو آسمونم یابرو دنیامو تاریک کن

 

من با تو نمیمیرم زنده تر از همیشه ام

جاودان کن عشقمو یا مرگمو نزدیک کن

 

این از حرفای نگفته این از۷تیر جدایی

بمون همیشه پیشم یا برو شلیک کن  

برو شلیک کن

 

اولین و آخرین بیت آخرین ترانه ام..

پا بذار تو این دل من  ۲باره  دلمو تحریک کن

نذار خونه پرشه از نفرت از عشق تفکیک کن

.

.

.

این از حرفای نگفته ام اینم از ۷تیر جدایی

بیا بمون همیشه پیشم یا برو شلیک کن  

فكر ميكردم بي تو ميميرم،نمردم منو ببخش

باز دوباره توي اين شهر ما به همديگه رسيديم

توي قصه ي عشق  اونجا كه غمگينه رسيديم

وقتي كه داشتي ميرفتي دنيام زير و رو شد

 آرامش از خونه ام رفت دلم  باز بي آبرو شد

فكر ميكردم بي تو ميميرم،نمردم منو ببخش

دلم مال تو بود دست غم سپردم منو ببخش

اما اين فقط خواب و خياله بيتو نمرده ام من

آره مرده ام من بي تو آره بي گور و بي كفن

.

.

.

 .

دوباره برگشتی

دباره برگشتی با ادعای جدید...

sms پشت sms ...زنگ پشت زنگ...

با دیگرون برام پیغام میفرستی...

چرا من دانشگاه نمی آم..

چرا سر کلاسها کلاس نمی آم..

نگران منی که مبادا استادها حذفم بکنن...

میگی همه چی رو فراموش میکنی...

میگی دوباره با هم باشیم...

خودت رابطه رو به هم زدی و الان میخوای دوباره شروع کنیم...

میگی از اول شروع کنیم نه از صفر ...

میگی با هم پروژه برداریم...

میگی برام یه خواهر بزرگی ...

میگی چیکار کنم...

 

بلكه هئچ سئوگیلیم دئییلسن منیم ،

آنامسان ، باجیمسان ، نَِِنمسَن ، نسن ؟

بیرجه آلله بیلیر نَییمسن منیم ،

 

ترجمه اش:

بلکه اصلا"  عشق من نیستی!!!

مادرمی ؟ خواهرمی؟ چه کارمی؟

فقط خدا میدونه چه کارمی؟

...

 

...به قلب حادثه خوش اومدی...  پیشنهاد ویژه:دانلود آهنگ حرفامو باور کن از سعید شهروز

اینبار یه  ترانه ی جدید... قبل از طوفان مهرماه..

1.بیا بشمار ثانیه هارو یک دو سه خوش اومدی

بشین کنار دل من به قلب حادثه خوش اومدی

2.دل من پر از عشق تو ئه پر از احساس عالی

به این خونه که خالیه از وسوسه خوش اومدی

3.با تو دلم قد یه دریاست همرنگ آسمون آبی

به این دل که  بیتو تنگو دلواپسه خوش اومدی

4.قدم بگذار رو صحن چشمای خسته و گریون

به صحنی که دائم گرفتار کابوسه خوش اومدی

5.تو بودی همخونه ی من هم اول و هم آخر من

به خونه ی دلی که بی تو بی کسه خوش اومدی

6.هوای تازه بودی واسه من واسه نفس کشیدن

پیش کسی که حالا با غم همنفسه خوش اومدی

7.تو بودی خورشید من روشنگر شبهای تاریکم

به دنیایی که دلخوش به فانوسه خوش اومدی

8.تو بودی امید من دشمن ناامیدهایی دل تنها

به دلی که حالا پراز افسوسه خوش اومدی

 

به علت مشغلهی فکری و کاری زیاد هنوز نمی تونم ادیتش کنم... بمونه واسه بعد...

 


 پیشنهاد ویژه:

دانلود آهنگ حرفامو باور کن از سعید شهروز

فرمت : MP3 / کیفیت : 128 KBps

حرفامو باور کن

متن ترانه:

قرار ما به رفتن بود
نگو چی شد، نمی دونم
خودم گفتم تمومش کن
خودم می گم نمی تونم

نمی دونم کجا رفتم
نمی دونم دلم چی شد
درست تو بدترین لحظه
ببین کی عاشق کی شد

فقط حرفامو باور کن
تقاص عشق تو کم نیست
بمون حوای من با من
مگه عشق تو آدم نیست

تو خاکستر شدی با من
دارم می میرم از این درد

بیا این خونه این کبریت
تلافی کن ولی برگرد

من از آغاز این قصه
ازت چیزی نفهمیدم
نمی دونم چرا حالا
چرا اینجا تو رو دیدم

چقد دیوونگی دارم
تمام قلبم آشوبه
تو آرومی نمی دونی
چقد دیوونگی خوبه

تمام قصه بازی بود.
تموم شد، هیچ رازی نیست
کسی که رو به روشی تو
از اینجا مرد بازی نیست

متن ترانه از وبسایت:

متن ترانه ی آهنگهای سعید شهروز

تا مهر...

از امروز تا مهر ۳روز مونده و هر چه قدر که به مهر نزدیک تر میشیم...

(البته انتخاب واحدمون از دیروز شروع شده اما هنوز به دانشگاه نرفته ام)

منو دلهره و ترسی میگیره که حد و اندازه نداره...

امسال برعکس تمام سالهایی که همیشه منتظر مهر می موندم

 تا در زمان مدرسه،مدرسه ها و در زمان دانشگاه ،دانشگاهها باز بشه...

بخصوص سالهای قبل، از سال ۸۵تا پارسال خیلی شوق زود رسیدن مهر رو داشتم...

بخصوص پارسال که اوج عاشقی ام بود و شوق دیدار یار...

اما امسال اصلا" نمی خوام چشمام به مهر باز بشه....

آخه...

راستش شخص مورد علاقه ی من "خانم شین" همکلاسی منه..

و ماجرای عاشقی من...

راستش من با همکلاسی محترمم مثه یه خواهر و برادر بودیم..

اما من که از دوره ی کاردانی بهش علاقمند بودم..

(دوره ی کاردانی تو تهران من و او هم دانشکده ای بودیم و

 ایشون یه ترم از من بالا بودو الان تو دوره ی کارشناسی همکلاسیم تو ارومیه)

حال با شکستی که از ایشون خورده ام

(شکست خودخواسته..آخه در مقابل خواهش من منبی بر اینکه جواب منو زود بده..

سکوت میکیرد و من ازش خواهش کردم که لااقل جواب نه بده...

و اونم بعد از اصرارهای طولانی من جواب نه داد..و البته دوستی مون هم به هم خورد..)

 

حالا که داره مهر میشه به نظرتون من تو کلاس و دانشگاه که همیشه جلوی چشمامه...

چطور رفتار کنم؟؟


خب....

منتظر جوابتون هستم...


پیشنهاد ویژه:

گوش دادن به آلبوم آخر خشایار اعتمادی

"باید به تو برگردم" معرکه است... با ترانه های روزبه بمانی....

  

آهنگ های " باید به تو برگردم" و "مردونه تمومش کن" از آهنگهای خیلی عالی آلبومه...

دانلود آهنگها با لینک های زیر....

Mardone Tamoomesh Kon.mp3
07 Bayad Be To Bargardam.mp3

 

سفر...

سلام...

این آخرین روزهای تابستون قبل از طوفان پاییزی میخوام

 چند روزی برم مسافرت...

تا با انرژی بیشتری برگردم...و...

و نمی دونم چی...

نمی دونم چی میشه...

تا ده روز آینده خداحافظ...

بی اینترنت و موبایل...

اما ....

گفت سعدی....نظر شما؟

گفت سعدی،صبرکن یا سیم وزر ده یاگریز

عاشقی رو مال باید یا صبوری یا سفر

 متن کامل غزل در ادامه مطلب


به نظر شما کدوم راه بهتره؟

اگه شما عاشق بشین کدوم کارو انجام می دین؟


 در ضمن۲۵ روز تا مهر بی مهری....

این مهر ماهم داستانی دارد که بمونه واسه پست بعد...


خب.... .


ياد تو داره از فلب من میره

دلمو باز دوباره تحریک کن

خونه پرشده از عشق و نفرت

بیا این دو رو از هم تفکیک کن

 اينم از بيت اول ترانه ي شليك كن...

ادامه نوشته

من در وفاي تو ، تو در وفاي ديگري

ديشب بعد از مدتها به كتابخونه ام سر زدم و

يكي از كتابهاي قديمي رو برداشتم...

داشتم ورقش ميزدم كه به شعر البته چند بيت زير كه تو يكي از

صفحات اون نوشته شده بود رسيدم...

نمي دونم كي نوشته بودم

اما مثه اينكه واسه حال اين روزاي من خوب بود...


من در وفاي تو ، تو در وفاي ديگري

دل من تنگ تو ، تو دلگشاي ديگري

در مکتب عاشقان کي روا باشد ؟

من دست تو بوسم، تو پاي ديگري


البته با تمام احترامي كه به عشقم "شين" قائلم..


منتظر ترانه ام باشين...

يا بمون يا برو شليك كن...


۲۸ روز تا مهر بی مهری....

كاش منم برادر بزرگ داشتم...

امشب خونه مون مهمونيه...

مهموني پاگشاي عروسمون...

عروس كوچيك خونه....

يعني عروس برادر كوچيكم....

نمي دونم حوصله شو خواهم داشت يا نه...

برادر كوچيكم زودتر از من كه برادر بزرگم ازدواج كرده...

يه سالي منتظر من موند اما من كه تو اين ماجراي همكلاسيم به جايي نرسيدم...

يعني جواب قطعي ازش نگرفتم به داداش كوچيك گفتم من كارم تمومه تو ميتوني ازدواج كني..

اونم ازدواج كرد ...و امشب هم مهمونيه...

ان شالله خوش بگذره....

كاش منم برادر بزرگ داشتم...

آخه ميگن خيلي خوب ميشه وقتي آدم داداش بزرگ داشته باشه...

درد و مشكلاتشو ميتونه بهش بگه...

درد دل بكنه...

.

.

.

كاش منم برادر بزرگتر از خودم داشتم...

آهنگ fairytale از الکساندر ریباک alexander rybak

امروز  میخوام از یه آهنگ خارجی بگم و بنویسم.. از fairytale

آهنگ نروژی که بهترین آهنگ ۲۰۰۹ اروپا شد...

چقدر با این آهنگ خاطره ها دارم با خانوم شین..

این آهنگ اولین بار که براش پخش کردم خیلی خوشش اومد..

بعد براش تکه ای از این آهنگ رو sms کردم...

و معنی اش رو خواست و من براش دادم و گفت اینارو به من میگی...

گفتم...؟؟؟!!!!شاید

 

 fairytale  - alexander rybak

Years ago, when I was younger

I kinda liked a girl I knew.
She was mine, and we were sweethearts
That was then, but then it’s true

I’m in love with a fairytale,
even though it hurts
‘Cause I don’t care if I lose my mind
I’m already cursed.

Every day we started fighting,
every night we fell in love
No one else could make me sadder,
but no one else could lift me high above

I don’t know what I was doing,
when suddenly, we fell apart
Nowadays, I cannot find her
But when I do, we’ll get a brand new start

I’m in love with a fairytale,
even though it hurts
‘Cause I don’t care if I lose my mind
I’m already cursed

She’s a fairytale
Yeah…
Even though it hurts
‘Cause I don’t care if I lose my mind
I’m already cursed

الکساندر ریباک خواننده ی این آهنگ


"پري"

 

سالها پيش وقتي که جوون تر بودم
عاشق کسي بودم که خوب ميشناختمش
اون مال من بود و ما معشوقه هاي همديگه بوديم
اين مال اون موقعهاست , اما حقيقت داره !

من عاشق يه پري هستم !
حتي اگه اين اثر بدي روم بذاره
چون  اگه ديوونه هم بشم برام مهم نيست
من از قبل نفرين شدم . . .

هروز دعوا ميکرديم ولي هر شب عاشق هم ميشديم
هيچ کس ديگه نميتونست بيشتر از اون منو ناراحت کنه
اما هيچ کس ديگه هم مثل اون نميتونست من و تا اين اندازه به اوج ببره

من نمي دونستم دارم چيکار ميکنم تا موقعي که ناگهان ......
"از هم جدا شديم"
اين روزا نميتونم پريم رو پيدا کنم
اما اگه بتونم پيداش کنم , دوباره از نو شروع ميکنيم

من عاشق يه پري هستم !
حتي اگه اين اثر بدي روم بذاره
چون  اگه ديوونه هم بشم برام مهم نيست
من از قبل نفرين شدم . . .

دانلود آهنگ

دانلود و نمایش کلیپ تصویری

عشق پاستيلي

امروز كه رفته بودم سوپري سر كوچه..

فروشنده گفت ..باقر جان امروز پاستيل جديد اوردم..

خيلي هم خوشمزه اند...

طرح جديد دارند...

گفتم :چي؟

گفت :بابا پاستيل اوردم...

گفتم:ديگه نمي خوام...

گفت :تو كه هر روز 10 بسته پاستيل مي گرفتي!!

راست ميگي آخه هر بار كه دانشگاه مي رفتم

يا با ايشون بيرون مي رفتم...

هربار كه منو مي ديد مي گفت من پاستيل مي خوام...

ببين اين روزا حتي پاستيل هم منو به ياد ايشون مي اندازد...

http://img18.picoodle.com/img/img18/3/2/1/f_haribogoldbm_98ea3f4.jpg

سالهاست پشت در تو ام...

آنکه در را محکم میکوبد

 قطعا آشناست.

آنکه در را آهسته میکوبد

قصد آشنایی دارد.

وآنکه پشت در نشسته

یقینا از همه عاشق تر است ...

ومن سالهاست که پشت درتو نشسته ام...

در را باز کن..

و مرا دعوت کن به مهمانیِ قلبت...

 آیا من هم عاشقم؟؟؟؟

َعاشق کی؟؟؟؟

غم صبح گاهي

در اين صبح گرم دل مرا غم تو فرا گرفته چون دشت سرسبزي را طوفان سرد زمستاني...

باز من و یاد تو

امروز نمی دونم چرا باز یاد تو افتادم...

نه اینکه هیچ روزی یاد تو نیست ولی امروز باز یه بغض نشکستنی نشسته بود

تو گلوم و درد قلبی داشتم که داشتم دق می کردم....

من هنوز تورا دوست دارم...

و دوستت خواهم داشت...

همه چی آروم بود من به تو دل بسته بودم...

غصه ها خوابیده بودند و از اینکه با تو بودم به خودم می بالیدم...

و خوشبخت بودم ...

اما شاید بخاطر اینکه تو تجربه اول تو عاشق شدنم هستی دارم از دستت میدم...

داری از دست من میری....

...مي افتم

نمي دونم چرا ياد تو باز دوباره مي افتم

مثه اين نفسا منم به شماره مي افتم

روزام بي تو با غصه خوردن سر ميشه

غروبا هم به فكر راه چاره مي افتم

تو ستاره ي مني اما كجاي آسموني

كه شبها دنبال تو اي ستاره مي افتم

 

 

 

زخم دیروزی....

نمی دونم چرا جای زخم دیروزی هنوزم  میسوزه

نمی دونم چرا چشمای گریون منو به در میدوزه

باد تو هم مثه نمک میشه واسه ین زخم زبون...

بامن میمونه یاین روزا یا عوض میشه این زمون

 

 

عشق و بی جنبه گی

چقدر درناک است که عشقت

عشق تو را نسبت به خود به حساب

بی جنبه گی و بی ظرفیتی بگذارد...

و تو هیچ جوابی نداشته باشی...

و...

و تو دوست داشته باشی

 که همیشه بی جنبه و بی ظرفیت باشی و بمانی

بعضی وقتها...

بعضی وقتها نمی شود...

یعنی نمی شود...

یعنی واقعا" نمی شود...

و اصرار و تلاش بیش از حد تو ...

یعنی خرابی بیش از حد چیزی که هست...

و می بازی آنچه را که داری...

و نمی رسی به آنچه که می خواهی...

میشه ... شد

میشه سر خم کرد و از کنارش رد شد/

یا سر رو بالا گرفتو واسش مثه سد شد

میشه خندید و بخشید جرماشو/

یا واسه سزای گناهاش مثه حد شد

میشه خوب شد و خوبی هدیه داد

یا مثه خودش کم نیاورد و بد شد

میشه تندی کرد و کوچیک موند /

 یا بزرگی کرد و با عشق هم قد شد

من و قرآن و خواسته ام

دیروز۱۳ مرداد داشتم میرفتم تا دختر مورد  علاقه ام رو ببینم و

 با اون صحبت کنم...البته رفتم...

حالا بگذریم از نحوه ی رفتار اون...

همیشه بعد از نماز یکی از دعاهام

 رسیدن به اون بوده و هست...

اما قبل از رفتنم بعد از نماز...قرآن رو بازکردم...

این آیات برام اومد...

آیات ۴۵تا... سوره ی مبارکه ی هود

آن چیزی که این آیات فهمیدم اینکه من نسبت به آن چیزی که از آن آگاهی نداشتم از خدا آن را میخواستم...

وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ ﴿۴۵﴾

  نوح پروردگار خود را آواز داد و گفت پروردگارا پسرم از كسان من است و قطعا وعده تو راست است و تو بهترين داورانى (۴۵)

 

قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿۴۶﴾

فرمود اى نوح او در حقيقت از كسان تو نيست او [داراى] كردارى ناشايسته است پس چيزى را كه بدان علم ندارى از من مخواه من به تو اندرز مى‏دهم كه مبادا از نادانان باشى (۴۶)

قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلاَّ تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُن مِّنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۴۷﴾

گفت پروردگارا من به تو پناه مى‏برم كه از تو چيزى بخواهم كه بدان علم ندارم و اگر مرا نيامرزى و به من رحم نكنى از زيانكاران باشم (۴۷)

قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِّنَّا وَبَركَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۴۸﴾

گفته شد اى نوح با درودى از ما و بركتهايى بر تو و بر گروههايى كه با تواند فرود آى و گروههايى هستند كه به زودى برخوردارشان مى‏كنيم سپس از جانب ما عذابى دردناك به آنان مى‏رسد (۴۸)

تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ ﴿۴۹﴾

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اين از خبرهاى غيب است كه آن را به تو وحى مى‏كنيم پيش از اين نه تو آن را مى‏دانستى و نه قوم تو پس شكيبا باش كه فرجام [نيك] از آن تقواپيشگان است (۴۹)

 

 

لینک قرآن:

متن و ترجمه قرآن کریم

شکست و آخر دنیا

و اینگونه شد که ما هم شکست خوردیم

 اما این آخر دنیا نیست....

بعد از ظهر ۱۳ مرداد۸۹

 

میدونم کجای دنیای...جاده هم روبرومه

میدونم کجای دنیای...جاده هم روبرومه

باید بیام پیدات کنم...آخه عشقت آبرومه

گوش به زنگ من باش دارم انقلاب میکنم

گوش به زنگ من باش دارم انقلاب میکنم

دل خسته رو امشب پراز تب و تاب میکنم.

چشمای منتظر مونده به در روامشب

 از لج خواب پریشون تو بیخواب میکنم.

میسازم از آشوبای شبانه قصه ای

اونو ماجرای آخرین داستان کتاب میکنم.

می کشم نقش چشمای تو رو روی دلم

واسه دلتنگیهاش فقط تو رو جواب میکنم.

اگه امشب بهترین شب این روزای منه

چرا تو خرابش کنی خودم خراب میکنم.

بگو عشقو شادی و غصه وغمرو

دیگه انتخاب نمی شم خودم انتخاب میکنم

 

گئتمك ايسته ييرسن بهانه سيز گئت - قصد رفتن داري، بي بهانه برو

گئتمك ايسته ييرسن بهانه سيز گئت
اوياتما مورگولو خاطيره لري
سسين همين سسدير، باخيشين اوگئي
گئديرسن سسين ده ياد اولسون باري

سن دنيز قوينونا آتيلميش چيچك
اوستونه دالغالار آتيلاجاقدير
ساختا محبتين ، ساختا سند تك
نه واختسا اوستونده توتولاجاقدير
يوللار تك دوشه نيب آياقلارينا
سنه يالواريممي ؟! بو مومكون دئيل
قويمارام قلبيم تك وقاريم سينا
آلچاليب ياشاماق عومور- گون دئيل
دئميرم سن اوجا بير داغسان اييل
دئميرم علاجيم قاليبدير سنه
نه سنده محبت قارا پول دئيل
نه من ديلنچي يم ال آچيم سنه
گئتمك ايستييرسن او يول اودا س
بیر جوت گوز باخاجاخ آرخانجا سنین
گئتدين مي ؟ نه واخسا دونمك ايسته سن
تيكانلي ياستيغا دونه جك يئرين
گگئتمك ايسته ييرسن نه دانيش نه دين
یوخ اول اوزاقلار تک دوماندا چنده
نه ييمي سئوميشدين دئيه بيلمدين
اينديسه يوز عيب گورورسن منده



قصد رفتن داري، بي بهانه برو
خاطره هاي افسانه اي را بيدار مكن.
صدايت همان صداست ، نگاهت بيگانه
اكنون كه ميروي بهتر كه صدايت هم بيگانه گردد.
توبسان گلي پرت شده در آغوش دريا،
موجها از روي تو خواهند غلطيد.
عشق دروغين تو ، چون سند ساختگي
هميشه بر ظاهرت حفظ خواهدشد.
چو راه ها ، بزير پاهايت بيفتم و التماست كنم
- اين امكان ندارد!
اجازه نخواهم داد وقارم نيز مانند قلبم بشكند،
چون حيات با ذلت ، زندگي نيست.
نمي گويم كه تو چو كوه بلندي ، سر فرود آر
نمي گويم كه تنها علاج مني.
نه محبت براي تو پول سياهي است
ونه من گدايم كه دست پيش تو بگشايم.
قصد رفتن داري ، راه باز و جاده دراز
جفتي چشم نگران تو خواهدبود.
رفتي !، اگر خواهي كه برگردي
جايگاهت متكايي پر از تيغ خواهدبود.
قصد رفتن داري ، هيچ مگو
دور شو، مانند دوردستها ، محو در مه
عاشق كدامين حسنم شدي و نتوانستي بگويي
حال صد عيب از من باز ميگويي.

غلامرضا حکمت فر

این شعر زیبا را "بابا میرزایف" در ترانه ای زیبا با نام "کسمه شیکسته" خوانده که اینجا می توانید گوش کنید.

حالا دلگیرم از خودم

امروز میخوام بنالم و زار بزنم و گریه کنم ... اما این بار نه به خاطر عشق رفته ام....

به خاطر خودم...بنالم از دست خودم...

منی که اونقدر ساد و شر و شور بودم ...

منی که بار خنده و تفریح و طنز خونه و حتی فامیل رو دوش من بود...

حالا همه ی خونه تحت تاثیر این حال بد من قرار گرفته...

منی که هیچ غم و اندوه و فکری نداشتم جز کنکور ارشد و کار وتحصیل...

منی که با تو اونقدر صمیمی بودم که مثه یه خواهر و برادر...

اما عشق مرا درهم شکست...عشق تو ...

علاقه و عشقی که بعد از۴سال آشنایی و بعد از وقفه ای یک ساله با تو بیدار شده بود..

حالا دلگیرم از خودم...که این دوستی پاک رو با ابراز علاقه به تو به هم زده ام...

کاش نمی گفتم که دوستت دارم...کاس با تو فقط میموندم...

فقط یه دوست صمیمی و همکلاسی ساده...

همکلاسی عزیزم اما من تو را دوست دارم...

نمی دونم ازچی ناراحتم..آخه تو حتی به من نه هم نگفتی .. اما جوابم رو هم نمی دی...

نمی دونم تو از من چه میخواستی ... که ابراز عشق من همه چی رو بهم زد...

من به خاطر اینکه دوستی مون با گناه همراه نشه دوباره شروع به نماز خوندن کردم

از گناه هایم توبه کردم و خوایته ام رو از خدا میخواهم...

اگه برآورده بشه که نعمته اما اگر نه قسمت...

حال نمی دونم آینده چی میشه....

اما توکلم بر خداست... اما بازهم داغونم...

 

حرف آخر

مثل همیشه , آخر حرفم
و حرف آخرم را
با بغض می خورم
عمری است
لبخندهای لاغر خود را
در دل ذخیره می کنم:
باشد برای روز مبادا!

و ساده دلم برایت تنگ شد

نامت راه گلویم را بسته
پشت کدام واژه ترانه پنهان بودی؟
شاید بی هوا دل بهانه ات را کرد
شاید دل تو...یادی از من کرد
که ناگاه خاطرت بی امان به صورتم بارید
و ساده دلم برایت تنگ شد

برایت خانه میسازم...

نمی دانم چرا با اینکه می دانم

از آن من نخواهی بود

چرا با تارو پود جان

برایت خانه می سازم ...

گریه....

گريه
شايد زبان ضعف باشد

شايد خيلي کودکانه

شايد بي غرور.........

اما هر وقت گونه هايم خيس ميشه

مي فهمم نه ضعيفم نه يک کودکم

بلکه پر از احساسم

سخت گرفته همه دنیا که تو رو رها کنم ...

سخت گرفته همه دنیا که تو رو رها کنم ...

 ببین تو هجوم سختی ها چه آسون با توام...

عزیزم دوستت دارم...

شین جان باورم کن....

نیمه ی شعبان مبارک...

نیمه ی شعبانه...

روز جشن و شادی مسلمین...

اما من در غم فرو ام...

اما مگه من مسلمان نیست؟

مگه ائمه نگفته اند در شادی ما شاد بشین...

خدایا منو ببخش...

روز میلاد حضرت امام زمان مبارک...

الا بذکرالله تطمئن القلوب....

ادای دینی به گلی ....

گفت سعدی! صبر کن یا سیم و زر ده یا گریز

عشق را یا مال باید یا صبوری یا سفر



نگفت اگر هیچ کدام از اینها نبود چکار کنیم سعدی جان؟

آیا گریه علاج کار است؟

گلی هم میگفت...
میگفت که شین مال و منال براش خیلی مهمه ...
اما چه کنیم که هنوز نمیشه...
گلی میگفت...
برای عوض شدن حالت باید سفر بری...
داشت سفر نجف و کار تو پروژه ی مرمت حرم امام علی (ع)

جور میشد که مامان اجازه نمیده... شاید هم آقا نمی طلبه!

می مونه صبر کردن...نمی تونم دیگه بریدم...
بریدم...
اما باید سوخت و ساخت...

ممنونم گلی خانم...

تو اون بعد از ظهر نحس چهارشنبه 30 تیر...

چقدر فکرهای احمقانه به سرم نزده بود!!

اون لحضه از خدا یه راه چاره خواستم...

دیگه نمی دونستم چیکار کنم!!

یه دفعه تو زنگ زدی...

مثه یه فرشته که یه دفعه نازل میشه ...

مثه یه راهی سبز که وسط چند راه پیدا میشه...

اگه اون حرفا نمی زدی...

نمی دونستم چیکار کنم..

ممنون ازت .. از حرفات .. از مهربونی هات ... 

در طول تمام ترم و تمام این لحضات بحرانی..

مثه اینکه نگرشم داره عوض میشه...

و این تغییر نگرش رو مدیون توام..

دعام کن....

2 مرداد سالروز وفات احمد شاملو تسلیت

مرحوم احمد شاملو در چنین روزی در سال ۱۳۷۹ درگذشت.

برای بزرگ‌داشت او، چه چیزی بهتر از یک شعر از خودش:


========================

در فراسویِ مرزهای تنت تو را دوست می‌دارم.

آینه‌ها و شب‌پره‌های مشتاق را به من بده

روشنی و شراب را

آسمانِ بلند و کمانِ گشاده‌ی پُل

پرنده‌ها و قوس و قزح را به من بده

و راهِ آخرین را

در پرده‌یی که می‌زنی مکرر کن.

در فراسوی مرزهای تنم

تو را دوست می‌دارم.

در آن دوردستِ بعید

که رسالتِ اندام‌ها پایان می‌پذیرد

و شعله و شورِ تپش‌ها و خواهش‌ها

به‌تمامی

فرومی‌نشیند

و هر معنا قالبِ لفظ را وامی‌گذارد

چنان چون روحی

که جسد را در پایانِ سفر،

تا به هجومِ کرکس‌هایِ پایان‌اش وانهد…

در فراسوهای عشق

تو را دوست می‌دارم،

در فراسوهای پرده و رنگ.

در فراسوهای پیکرهایِمان

با من وعده‌ی دیداری بده.

هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت...

من مثه یه زاغچه وارد یک مزرعه ی سرسبز شدم و

تو در وسط مزرعه در کنار خوشه های سرسبز گندم ها ایستاده بودی و

 من در اطراف تو شروع به پرواز کردم و تو به من یک لبخند زدی ...

سپس من اومدم روی شونه ی تو نشستم

اما تو متوجه نشدی و بعد از مدتی ازتکان خوردن من متوجه من شدی

و باز لبخندی کوتاه زدی ...

سپس من از گندم های مزرعه شروع به خوردن کردم و

 تو با من کاری نداشتی و من سرمست از این محبت تو خوشحال بودم و

 تو هی به من لبخند میزدی...

روزها همین طوری میگذشت و تو مرا از گندم محبت خویش سیراب میکردی ...

مزرعه خونه ی من شده بود و مزرعه قلب من و تو صاحب قلب من ...

یه روز من اومدم روی شونه راست تو نشستم و

تو گوشت با صدای آروم گفتم دوستت دارم ...آروم گفتم تا هیشکی نشنوه...

اما تو هم نشنیدی ...

فکر کردم شاید گوش سمت راستت سنگینه ...

رو شونه ی سمت چپت نشستم و

باز با صدای آروم گفتم دوستت دارم اما باز هم نشنیدی...

اما از تکونهای زیاد من متوجه من شدی ...

اما باز یه لبخند زدی...

اما دیگه لبخند تو مرا راضی نمی کرد ...

دوباره روی شانه ات نشستم

اینبار با تمام وجود داد زدم که دوستت دارم

اما مثه اینکه از خواب بیدارت کرده باشم تو با تعجب منو نیگا کردی ...

این دفعه اما زبان باز کردی و گفتی کاری از دستت برنمی آد....

بعدها شنیدم که تو مترسکی بیش نبودی...

SohrabSepehri.com

 

دشت دل و غم و مه و آفتاب یاد تو

سراسر دل رو غم تو فراگرفته چنان که سراسر دشت را مه گرفته باشد...

مه صبح گاهی ...

اما با طلوع خورشید مه به کنار می رود

و دشت سرسبز در مقابل نور خورشید می درخشد و

یاد تو برای دل من همانند همان خورشیدیست که طلوع میکند..

این روزها دشت دل با یاد تو طوفانی و میشود و سپس آرام میگیرد و

 بارانی میشود و دشت دل را سیراب میکند ...

می ترسم این طوفان آرام نگیرد و

دل را به دشتی یخ زده بدون آفاب یاد تو تبدیل کند...

مرا دریاب ای آفتاب من... نذار این دشت تبدیل به یخکده بشه...

گرمتر بتاب و همیشه بتاب...

ش جان مرا دریاب...

 

دلتنگ تو ام ...

روزها را مدام میشمارم و کم و زیاد میکنم

که یک روز گم شود کاش تا دیدار نزدیک تر

اخر یادم هست بچگی ها میگفتند پولهایتان را زیاد بشمارید کم میشود

و من با امیدی مبهم از کودکی ها روزهای انتظار را میشمارم

و میگوییم کاش زمستان بود میپرسد چرا؟

و میگویم که تابستان ها ماه ۳۱ روز است و زمستان ۳۰ شاید هم ۲۹ .

خنده ای میکند و میگویید حالا برای یک روز چه فرقی دارد ؟

میگوییم یک روز هم خیلی است .

ـ به این زودی دلتنگش شده ای؟

ـ دلم که خیلی تنگ دیدنش است اما زود نیست !

یک روزی میشود درست ۲۴ ساعت از دیدار نگاهمان میگذرد !

لبخند معنا داری میزند انگار به بازی اش گرفته باشم

اما خدا خودش میداند که آن لحظه که امتداد نگاهت از پله ها لغزید و

 بلندای رفتن ات را در امتداد جاده به نظاره نشستم

 همان آن دلم تنگ شده برای بوسه نگاهت بر عمق چشمانم

دلم میخواست بگویم نرو بمان یک لحظه بیشتر بمان

و دلتنگی را در نگاه مسافرت دیدم و خوب میدانستم

 که نگاهت با چشمانت همسفر نخواهد شد

که در برابر دیده گانم خواهد ایستاد تا دوباره باز گردی .

دوست داشتن را از چشمانت خواندم و عشق را در دستان ات مزمزه کردم .

و دلم تنگ است برای تو !

و تو گذشتی و نگاهت چون قایقی بیتاب

 بر امواج دلتنگی های خیال من میآید و میرود و نمیگذرد .

و فریاد خواهم زد بودنش را هر دم در آشیانه جانم

 که ماءمنی گرم برای قلب بی تاب اوست

کاش زودتر ۴ شنبه بیاید

 

 

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشين کوی سربازان و رندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمی‌آيد به چشم غم پرست
بس که در بيماری هجر تو گريانم چو شمع
رشته صبرم به مقراض غمت ببريده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع
گر کميت اشک گلگونم نبودی گرم رو
کی شدی روشن به گيتی راز پنهانم چو شمع
در ميان آب و آتش همچنان سرگرم توست
اين دل زار نزار اشک بارانم چو شمع
در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست
ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع
بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است
با کمال عشق تو در عين نقصانم چو شمع
کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت
تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع
همچو صبحم يک نفس باقيست با ديدار تو
چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع
سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنين
تا منور گردد از ديدارت ايوانم چو شمع
آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت
آتش دل کی به آب ديده بنشانم چو شمع

امروز این فال رو بعد از نماز ظهر گرفتم...

یه سایت واسه گرفتن فال حافظ

فال حافظ


امروز تو رو بعد از ۱۰ روز دوباره دیدم....

 دل تو دلم نبود چون میترسیدم اصلا" با من صحبت نکنی...

یادته یه رو زازم پرسیدی چرا حوصله ندارم... گفتی چیه عاشق شدی ..

منم گفتم آره و تو گفتی اون کیه؟

اما من روم نشد بهت بگم عاشق تو شده ام..

اما گفتم بهت که همیشه با اونم و با هم صمیمی هستیم..

ازت پرسیدم اگه به اون شخص بگم که عاشقشم دوستیمون بهم میخوره؟گفتی آره..

اما وقتی بعد امتحان کامپیوتر جلو آموزشگاه منو با سیگار دیدی

 و گفت چته؟ چرا اینطوری شده ای...

گفتم بهت یه زخم از میراث با منه اونم ۴ساله و اون زخم همون عشق توئه..

و ماجرای بعد اون..

اما تو امروز با من مهربون تر از روزای قبل سخن گفتی و

 من دیگه تو پوستم نمیگنجیدم...

به قول سعید شهروز که میگه:

چه وقتایی که بد میشی چه وقتایی که آشوبی ...

تمام درد من اینجاست تو هرکاری کنی خوبی...


شین جان دوستت دارم...

اگه این روزا وحید و گلی از دوستای دانشگاه و همکلاس هام نبودن دق میکردم

 آخه شدن سنگ صبورام..

البته تو خونه هم اسما و فائزه (خواهر زاده های کوچولوم) هم نبودن..

عشق من دوستت دارم....

عشق من دوستت دارم ؛ تا حدی که حاضرم با تو تا اوج قله های بلند و سخت زندگی بدون توقف برم خستگی راه را تا وقتی با منی حس نخواهم کرد .

 

عشق من دوستت دارم ؛ به همان اندازه که ستاره ها و ماه آسمون را دوست دارن و به بودنش نيازمندند ؛به بودنت نيازمندم .

 

عشق من دوستت دارم ؛ تاحدی که لرزش انگشتانم به من قدرت نوشتن و لبانم قدرت بيان اين حس را نمی دهند .

 

عشق من دوستت دارم ؛ به همان اندازه که سوختن چوب در آتش دردناک است ؛ دوری از تو برايم سخت زجرآور است .

 

عشق من دوستت دارم ؛ تاحدی که می خواهم آنقدر بگريم و فرياد بزنم تا ثانيه های ساعت دلشون برام  بسوزه و با سرعت بيشتری روی صفحه روزگار حرکت کنند ؛ تا روز ديدار من و تو زودتر از راه برسه تا آغوش گرمت را حس کنم ؛ آغوشی که مدتهاست برايم باز مونده و انتظارم را می کشد .


                      

 عشق من زندگی ام بی تو بی اندازه غمگینه ... از وقتی بیشتر عاشقت شده ام ... خدا رو دوباره پیدا کرده ام ... و اکنون سر نمازم فقط تو رو دعا میکنم...

بیا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است


love


بی اندازه دوستت دارم....



عجله کن ...

عجله کن واسه دیدن تو گلها جمع شده اند..

درختها اومده اند...

ماه و ستاره و خورشید هم اومده اند...

منم اومده ام...

عجله کن...

بلکه گلها پژمده بشن..

درختها خشک بشن و ..

خورشید از ماه و ستاره خجالت بکشه و

 پشت ابر سیاه قایم بشه ...

منو هم سیل اشکام ببره...عجله کن...

عجله کن...

                               ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

امروز که از خواب بیدار شدم ..

 غم تو داشت منو میکشت....

گریه امونم نمیداد ...

 الانم بغض سنگینی نشسته تو گلوم...

تو هم مثه یه روز بهاری گاهی آفتابی هستی و

 گاهی بارانی ....

آفتابت داره میسوزونه و

بارانت داره منو خیس خیس میکنه....

شین جانم ... وقتی از عشق تو حرف میزنم

 میگي که اصلا" حرفشو هم نزن...

میگی چیکار کنم... دارم میمیرم..

مـــــــــــــــــــــــــمیــــــــــــــــرم

 

متن های کوتاه

شب روزو ...

دریا موجو ...

دشت خشک بارونو...

ومن تورا در انتظار نشسته ایم...

روز از راه رسید و دریا طوفانی شد و

 باران دشت را سیراب کرد...

اما من در این غروب غم انگیز تو را چشم در راهم...


آسمان گرفته ...

زمین تاریک ...

 دریا طوفانی ...

یه قایق شکسته ..یه بادبان پاره ...

موج همه چیزرو به داخل دریا کشید و

 همه برای قایق گریه کردند اما هیچ کس نفهمید

دل من در قایق قایم شده بود...


این روزام فقط بوی تورو دارن برس به دادم