دشت دل و غم و مه و آفتاب یاد تو
سراسر دل رو غم تو فراگرفته چنان که سراسر دشت را مه گرفته باشد...
مه صبح گاهی ...
اما با طلوع خورشید مه به کنار می رود
و دشت سرسبز در مقابل نور خورشید می درخشد و
یاد تو برای دل من همانند همان خورشیدیست که طلوع میکند..
این روزها دشت دل با یاد تو طوفانی و میشود و سپس آرام میگیرد و
بارانی میشود و دشت دل را سیراب میکند ...
می ترسم این طوفان آرام نگیرد و
دل را به دشتی یخ زده بدون آفاب یاد تو تبدیل کند...
مرا دریاب ای آفتاب من... نذار این دشت تبدیل به یخکده بشه...
گرمتر بتاب و همیشه بتاب...
ش جان مرا دریاب...
+ نوشته شده در سه شنبه ۲۹ تیر ۱۳۸۹ ساعت 19:39 توسط ماهی مشکی(باقر محرمی )
|